Categories
ketabha

Sortation of themes as by F. Heidarian

List of publications as sorted by F. Heidarian / ف. حیدریان > https://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/39039 (accessed 03 Feb. 23)

Our online-library of ressources is still at: https://jamali.info/kurmali/. With thanks to F. Azar and M. Sabetian for providing us the book scans.

الف) – بُنپارهای فرهنگ ایران بر شالوده‌ی شاهنامه – شناخت:

۱- سیمرغ گسترده پر (فلسفه‌ی فرمانروایی) [ گفتمانهایی در باره‌ی اسطوره‌ها ]
۲- خودزایی، نیرومندی است(سازمایه‌های رامیاری و فرمانروایی)[ گفتمانهایی در باره‌ی اسطوره‌ها ]
۳- در جست – و – جوی سیمرغ(سازمایه‌ی فرمانروایی)[ گفتمانهایی در باره‌ی اسطوره‌ها]
۴- شاهنامه یا نامه‌ی نیرومندی(جستارهایی در باره‌ی فلسفه‌ی زندگی)[ بازکاوی اسطوره‌ها ]
۵- شاهنامه و ما (دو جلد) (جستارهایی در باره‌ی فلسفه‌ی فرمانروایی) [ بازکاوی اسطوره‌ها ]
۶- ریشه در زمین تیره [ نشاط از گمشدگی ] (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی بینشمندی فلسفی)
۷- تجربیات گمشده (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی خیزشهای مردم بر ضد مذاهب قدرتورز)
۸- همگام هنگام (پاره اندیشه‌هایی در باره‌ی پرسمان فریب بر پایه‌ی پاد – شناخت پدیده‌ها)
۹- بوسه‌ی اهریمن [ قهقهه‌ی برقها ] (پاره اندیشه‌هایی در باره‌ی فلسفه‌ی انگیزه و انگیزنده)
۱۰- پشت به سئوالات محال (پاره اندیشه‌هایی در باره‌ی روشهای جست – و – جوی زندگی)
۱۱- شکارچی و شکار گریزنده اش [ حقیقت یا تجربیات رمنده‌ی انسان ] (ژرفاندیشی در فلسفه‌ی کشورداری)
۱۲- کیومرث و هوشنگ [ فردوسی در باره‌ی دین چه می‌اندیشد؟ ] (جستاری در باره‌ی بنمایه‌های دین پیدایشی)
۱۳- آیا ما همان جمشیدیم که به دو نیمه اره شد ؟ (جستاری در باره‌ی خویشباشی)+ + + (ضمیمه) =: تخمه‌ای که آتش خود را در گیتی می‌افشاند (اندیشه‌هایی در باره‌ی تجربه‌های دین پیدایشی)
۱۴- نوروز جمشیدی [ جمشید و سیمرغ ] (جستاری گسترده در باره‌ی فرهنگ ایران)

– داستان سام و زال دو جلد:

۱۵- جلد نخست – الف) – مهر سیمرغ به دورافکندگان اجتماع (گفتمانهای در باره‌ی فرهنگ ایران)
۱۶- جلد دوم – ب) – در باره‌ی نخستین تجربیات دینی ایرانیان (گفتمانهایی در باره‌ی فرهنگ ایران)
۱۷- تخمه‌ی خودزا یا صورت خدا (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی فلسفه‌ی آفرینش ایرانی)[ بازکاوی اسطوره‌ها ]

ب) – سنجشگری مذاهب و ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی در تاریخ ایران:

۱۸- جداسازی سیاست از دین (جستارهایی در باره‌ی گسستن از عقاید و ایدئولوژیها و مذاهب)
۱۹- سلطنت – امامت – جمهوریت (جستارهایی در سنجشگری سراندیشه‌های کشورداری)
۲۰- نعشها سنگین هستند (پاره اندیشه‌هایی در باره‌ی فلسفه‌ی آزاداندیشی)
۲۱- مژده به آنانی که بهترین سخنان را می‌گویند؛ زیرا مردم، تابع آنها خواهند شد (در سنجشگری عقاید و ایدئولوژیها و مذاهب)
۲۲- آزادی، حق انتقاد از اسلام است (جستارهایی در سنجشگری اسلام) [ مردم و فرمانروایی ]
۲۳- اقلیت و آزادی (جستاری گسترده در باره‌ی دگراندیشان)
۲۴- بیراهه‌های اندیشه (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی گسستن از عقاید و ایدئولوژیها و مذاهب)
۲۵- از همه و از هیچ (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی خویشاندیشی)
۲۶- نگاه از لبه‌ی پرتگاه (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی آزاداندیشی)
۲۷- کورمالی (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی روشهای جست – و – جو)
۲۸- دیگر بودن و دیگر شدن (جستارهایی در باره‌ی جهان آرایی و فرمانروایی)
۲۹- از حقیقت باید گریخت (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی جستجوی زندگی از راه کورمالی)
۳۰- فلسفه، شیوه بریدن از عقیده (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی خویشاندیشی انگیزاننده)
۳۱- پهلوان – عارف – رند [فردوسی – عطار – حافظ ](جستارهایی در باره‌ی رخساره‌های روان ایرانی)

– سیاه مشقهای روزانه‌ی یک فیلسوف (چهار جلد):

۳۲- جلد نخست (اخگرهای اندیشه در بازشناخت تجربیات مایه‌ای ایرانیان)
۳۳- جلد دوم (اخگرهای اندیشه در بازشناخت سرسختی پهلوانان اسطوره‌ای و دگردیسی آن به دشمنی ورزیدن مظلومان)
۳۴- جلد سوم (اخگرهای اندیشه در بازشناخت بنمایه‌های فرهنگ ایران)
۳۵- جلد چهارم (زیبایی جمشید و چشم خورشید گونه) [ پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی انسان و خدا ]

پ) – ژرفکاوی در پرسمانهای اجتماعی:

۳۶- ملت تصمیم می‌گیرد(جستارهایی در باره‌ی قانون اساسی و روشهای کشورداری و انتخابات)
۳۷- حکومت بدون ایدئولوژی (جستارهایی در باره‌ی فلسفه‌ی کشورداری)
۳۸- آزادی و همبستگی (گفتمانهایی در باره‌ی پدیده‌های اجتماعی)
۳۹- آتشی که شعله خواهد کشید (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی پدیده‌های اجتماعی)
۴۰- اندیشه‌هایی که آبستن هستند (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی مسائل اجتماعی)
۴۱- هماندیشی – همازمایی – همدردی (جستارهایی در باره‌ی فرمانروایی و دولت و قدرت)

ت) – فراافشانی گدازه‌های اندیشه:

۴۲- تخمه‌ی آتش (سرایشهای فلسفی)
۴۳- از چند چشمان و تک چشمان (سرایشهای فلسفی)
۴۴- جهانخانه‌های ما (سرایشهای فلسفی)
۴۵- کاریز (سرایشهای فلسفی)
۴۶- عقابی که آسمان را پیمود؛ ولی آسمان را ندید (سرایشهای فلسفی)
۴۷- هماورد خدایان (سرایشهای فلسفی)

ث) – پی ریزی فلسفه‌ی انگیزشی ایران:

۴۸- پیشگفتاری در باره‌ی پاداندیشی (شیوه‌ی گذشتن از مرزها)[ بنمایه‌های فلسفیدن ]
۴۹- مفهوم ورای کفر و دین در غزلیات شیخ عطار و پیوند آن با حکومت ورای کفر و دین (در باره‌ی حقیت جویی)
۵۰- زندگی، بازی است (بازی، اندیشه‌ی بنیادی دمکراسی) [ پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی فلسفه‌ی جهان آرایی ]
۵۱- جمشید با پیکان و تازیانه اش جهان را به آفرینندگی انگیخت (رستاخیز فرهنگ ایران)
۵۲- به سوی حکومت فرهنگی (جستارهایی در باره‌ی فلسفه‌ی کشورداری و پیوند آن با دین پیدایشی)
۵۳- از عرفان پهلوانی (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی خدا و انسان)
۵۴- در کشاکش میان یقین و ایمان (پاره – اندیشه‌هایی در باره‌ی پرسمانهای فلسفی)
۵۵- دلیرانی که در فریب، حقیقت را می‌جویند و در حقیقت، فریب را می‌یابند (آزمایشی در باره‌ی مفهوم فریب)
۵۶- رندی، هویت معمایی ایرانی (جستارهایی در باره‌ی تفکر رندی)
۵۷- غارتاریک و سه قطره خون (تأویل هفتخان اسطوره‌ای و نقش آن در پروسه‌ی جویندگی)
۵۸- رستاخیز سیمرغ (در باره‌ی انساندوستی در فرهنگ ایران) [ بارکاوی اسطوره‌ها ]
۵۹- ما از تبار جوانمردانیم (گفتمانهایی در باره‌ی فرهنگ ایران) [ بازکاوی اسطوره‌ها ]
۶۰- در جهان گمگشتگی و مهر (اندیشیدن با فریدالدین عطار)[ از عرفان به فلسفه ]
۶۱- اندیشه‌ی اصالت انسان در نخستین فرهنگ ایران (مردم جهان، یک خوشه‌اند)

– جام جم(دو جلد):

+ + +۶۲- جلد نخست – پژوهشی در باره‌ی بینش آفریننده در فرهنگ ایران (بازآفرینی مغزه‌ی فرهنگ ایران)
+ + + ۶۳- جلد دوم – ما از جام جم، سیمرغ و آرمئـتی و ناهید را می‌نوشیم (پژوهشی در زیرلایه‌های فرهنگ ایران پیش از زایش زرتشت)
۶۴- اندیشیدن، خندیدن است (پیوند موسیقایی واژه با تجربیات مایه‌ای)[ بازکاوی فلسفه‌ی زبان ]
۶۵- بانگ نای از جمشید تا مولوی (موسیقی و پیوند آن با آفرینش گیتی و انسان و جانوران)
۶۶- گستاخی در گسستن (اندیشه‌هایی در باره‌ی شیوه‌های بریدن از عقاید و مذاهب و ایدئولوژیها)
۶۷- فرهنگشهر (فلسفه‌ی کشورداری بر شالوده‌ی فرهنگ ایران)
۶۸- سراندیشه‌ی همافرینی، بنیاد فرهنگ ایرانست (بُنمایه‌های فرمانروایی)
۶۹- همپرسی، بنیاد فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران (اندیشه‌هایی در باره‌ی جویندگی)
۷۰- داستان آفرینش گیتی (رویش خوشه مردمان از زهدان سیمرغ)
۷۱- جشن زندگی (خدای ایرانیان، جشن آفرین هست)
۷۲- از هومنی در فرهنگ ایران تا هومنیسم در باختر (مردمدوستی در فرهنگ ایران)
۷۳- واژه نامه فرهنگ زنخدایی ایران (دست افشانی و پایکوبی به آهنگ سیمرغ)
۷۴- شهر بی شاه در فرهنگ ایران (اندیشه‌هایی در باره بنمایه‌های فرهنگ فرمانروایی)
۷۵- جشنشهر (خدای ایران، مدنيّت را بر بنیان جشن می‌آفریند.)
۷۶- خرّمدینان و آفرینش جهان خرّم (اندیشه‌هایی در باره بنمایه‌های فرهنگ ایران)
۷۷- در پی اکوان دیو (اصل [ پرنسیپ ] شگفت و پرسش)
۷۸- خرد شاد (هومن، اصل [ پرنسیپ ] شاداندیشی)
۷۹- آرایش جهان با فرهنگ ایران (گیتی آرایی بر شالوده فرهنگ ایرانی)
۸۰- ایران، زادگاه سوسیالیسم و دمکراسی (بنمایه‌های فرهنگ جهان آرای ایرانزمین)
۸۱- انسان، اندازه حکومت (فرمانروایی بر شالوده‌ی خرد جهان آرا)
۸۲- خروش مُغان (انسان، سرچشمه‌ی بینش)
۸۳- خرد سرپیچ در فرهنگ ایران (تراژدی رستم و سُهراب)
۸۴- چگونه ملّت، سیمرغ می‌شود؟. (مردُمشاهی در فرهنگ ایران)
۸۵- جلد نخست: سکولاریته در فرهنگ ایران (جش عروسی انسان با جهان [ = خدا / سیمرغ ]
۸۶- جلد دوم: سکولاریته (نوزائی فرهنگ زنخدایی ایران)
۸۷- نقد کردن آرزو در گیتی (چگونه جمشید جم با خرد، درب دوزخ را بست؟.)

– مولوی بلخی و سرچشمه‌های عرفان ایرانی (چهار جلد):

۸۸- جلد نخست: مولوی صنم پرست (مطرب معانی) [ رستاخیز رام، فرزند سیمرغ ]
۸۹- جلد دوم: مولوی صنم پرست (بازگشت به کفر و شرک در عرفان ایرانی ]
۹۰- جلد سوم: مولوی بلخی و سایه هُما (سرچشمه‌های فرهنگ سیمرغی ایران)
۹۱- جلد چهارم: مولوی بلخی و سایه سیمرغ (بازاندیشی فرهنگ سیمرغی ایران)

– زال زر (چهار جلد):

۹۲- جلد نخست: زال زر یا زرتشت؟ (جنگ اهورامزدا با سیمرغ)
۹۳- جلد دوم: زال زر یا زرتشت؟ (جنگ اهورامزدا با سیمرغ)
۹۴- جلد سوم: چرا زال زر به آواز سیمرغ، سخن می‌گفت؟
۹۵- جلد چهارم: زال زر و پر سیمرغ

– خرد، شاهکلید تفکّر فلسفی در ایران (هشت جلد):

۹۶- جلد نخست: خرد، سرمایه فلسفی
۹۷- جلد دوم: خرد، رنگ – اندیش است
۹۸- جلد سوم: جمهوری ایرانی (خرد، شهر آراینده است)
۹۹- جلد چهارم: دانائی بر شالوده خرد آزماینده
۱۰۰- جلد پنجم: خرد محال اندیش
۱۰۱- جلد ششم: نقّاش صورت خدا (نخستین بانویی که تصویر خدا را کشید.)
۱۰۲- جلد هفتم: پیدایش جهان دوستی
۱۰۳- جلد هشتم: آفریدن ملّت و حکومت بر شالوده‌ی منش مردمی

Categories
mehmanan

نگاهی به پندارهای استاد منوچهر جمالی

نگاهی به پندارهای استاد منوچهر جمالی

نگارش از مردو آناهيد

این متن به عنوان PDF

این تارنگار دریچه ایست که به سوی گنجینه ی پر گهر فرهنگشهر باز می شود. این گنجینه برآیند ِ پژ.هش ها و یافته های استادی است اندیشمند، خردمند، رادمنش، هوشمند، میهن پرور که در اندیشه ی نوزایی و بازآفرینی فرهنگ ایران بوده است
استاد منوچهر جمالی (محمد يگانه ارانی) به راستی انديشمندی بود ژرف انديش، تيزبين و جوينده که نه تنها در ايران وآنکه در جهان کم همتاست. شايد در زمانی آزادانديشانی هوشمند بتوانند برآيند ِ پژوهش های او را در ديدگاهی بسيار گسترده بنگارند و نگرش ِ آيندگان را به سوی بينشی روشن به شگفتی شادمان سازند.
استاد تنها يک نويسندی پُرکار و پژوهشگری ژرف بين نيست. او جوينده ای است که ديدهگاهش، در گذرگاه زمان، گسترش يافته و پيام آور فرهنگی است که در زير خاشاک هزاره‏ ها پنهان و از بينش جهانيان زدوده شده است.
در بينش، در آموزه، در يافته ها، در پندارهای يا در جهان بينی ی اين فيلسوف رازهايی گشوده می‏ شوند، با اين که، آنها به سادگی در چند واژه بازگو شدنی هستند، ولی به کردار در چندین کتاب و جستارهای بی شمار هم نمی‏ گنجند. از اين روی تا کنون کمتر شماری از شيفتگان ِ فرهنگ به درونمايه ‏ی انديشه‏ ی نوين و يافته‏ های گرانمايه‏ ی او پی برده اند.
هر چند اين سخن، برای برخی، پيچيده و پی بردن به هسته ‏ی آن دشوار است، ولی شايد بتوانم با نمونه ای گره ِ آن را، تا اندازه ای، بگشايم. نمونه ای از جهان بينی ی استاد: ( در ” فرهنگ ايران” بُن يا سرشت هر جانی دو رنگ ِ به هم پيوسته است. بُن آفريننده ی جهان آميزش ِ دو رنگ است. خدا خوبست، چون پيوند ِ دو رنگ است که سبز می ‏شود)
همه‏ ی واژگان ِ اين پاره از گفتار استاد در خور گفتن و شنيدن هستند. دستکم شيفتگان استاد بر اين پندارند که گوهر ِ سخن او را در می ‏يابند. استاد از ” فرهنگ ِ ايران” سخن رانده است. خود ِ او بيش از ۴۰ سال پژوهش و در تاريکی های زمان، با کورمالی مرزهای اين فرهنگ را يافته و گشوده است. او فرهنگ زنخدايی را يافته است، يعنی فرهنگ خرد ورزی، يعنی فرهنگ ِ آزادانديشی، يعنی فرهنگ مهر ورزی را شناسايی کرده است. شيفتگان و دلدادگان اين فرهنگ که بسياری از کتاب‏های اين استاد را خوانده اند، به باور من ، کمترين شمار از آنها می‏توانند به بُن مايه‏ ی نمونه‏ ی، اشاره شده، پی‏ ببرند.
چرا؟ آيا روشن انديشان ِ اين زمان می ‏دانند که درونمايه‏ ی “سرشت”، ” جان” يا “آفريدن” و “جهان” در فرهنگ ايران چگونه است؟ آيا خدا در “فرهنگ ِ ايران” همين درون مايه ‏ای را داشته است که در دين های ابراهيمی دارد؟ آيا کسی از مردمان امروز، به آسانی می‏ توانند، سبز شدن “خدا” را از دو رنگ در بينش خود بنگارند؟
می‏ بينيم که پی بردن به بُن مايه ‏ی فرهنگ زنخدايی ايران، از يافته های استاد جمالی، به اين سادگی هم نيست.
فروزه ای، که استاد را به کاوش و جويندگی در راه ِ فرهنگ ايران برانگيخته است، خود ِ او آن فروزه را بدين گونه می نگارد: ( در راه ِ آموزش ِ دموکراسی، يعنی پيدايش اين ايدئولوژی در اروپا، به سرگذشت ِ ايدآليست‏های آلمانی برخورد کردم که آنها از بررسی و ارزيابی ی بندادهای يونان، به اين برآيند پی بردند، که دموکراسی را می‏توان از فرهنگ يونان ِ باستان، از بنداده‏های آنان، از سرشت ِ خدايان يونان برداشت کرد نه از عفيده ‏های پسمانده‏ ی مسيحی.
با خود انديشيدم که چرا ما ايرانيان، که فرهنگی پُر بارتر از خدايان يونانی داريم، نمی توانيم به سامان کشورداری بر زمينه ی فرهنگ گوهربار خودمان برسيم. با اين آرمان، که فرهنگ ايران پاسخگوی آزاديخواهان ِ ايران است، به کندوکاو در راه باز شناسی فرهنگ ايران پرداختم.)
استاد در اين راه به نشانه‏ هايی از فرهنگی زاينده برخورد می‏ کند که از ديدگاه ِ جهانيان پنهان مانده است. زيرا آنچه که همگان به بينش ايرانيان ِ پيش از اسلام پيوند زده‏ اند باورهای زرتشتی و نوشتارهای بازمانده از زرتشتيان است. او در پژوهش‏ هايش درمی‏ يابد که آموزه‏ی زرتشتی تنها شاخه ‏ای از فرهنگ ايران است که آن هم در درازای زمان در زير ستم موبدان ِ خودپرست و فرمانروايان از خود بيگانه به زهر ِ دينمداری و مردم ستيزی آلوده شده است.
او پاره‏ها و نشانه‏ های فرهنگ ايران را مو به مو، ريز به ريز از بازمانده‏ های فرهنگی و ديدگاهای گوناگون گردآور می‏کند. او بيشترين کتاب هايی، که اندک نشانی از فرهنگ در آن نگاشته شده است، به ژرفی بررسی می کند و ريزه های يافته شده را به يکديگر پيوند می‏ زند، تا زمانی که فرهنگ باشکوه ايران دستکم بر خود ِ پژوهشگر، منوجهر جمالی، آشگار می‏ شود.
استاد از ديدن ِ آنچه که ايرانيان داشتند و چيزی که امروز گريبانگير آنها شده است دل آزرده و بسيار اندوهگين می‏ شود. اين آزردگی و اندوه نه تنها از واليان دَد منش و آهريمن چهره بر می خيزد وآنکه بيشتر از سوی نويسندگان و زباندانان ِ کوتاهنگر بر دل او فرو می‏ نشيند. چگونه آموزندگان ِ فرهنگ، که با فرهنگ ِ ايران بيگانه بودند، نگارندگان فرهنگ ايران شدند. اين کسان بدون آنکه آگاهی به فرهنگ و زبان ِ پارسی داشته باشند، با ديدگاه و بينش اسلامزده ی خود، واژگان ِ بيگانه را با کلمه ‏های عربی همسنگ و برابر انگاشته و با همين نگرش کتاب هايی را از ديگر زبانها به فارسی برگردانده ‏اند، يا واژگان پُربار ِ پارسی را جای گزينه کلمه‏ های چادرنشينان عرب کرده ‏اند.
آن کس که چشم به تارنگار ِ فرهنگشهر می گشاید، باید بینش ِ خود را از پندارهای سوداگران دینی، که نزدیک به دو هزار سال دیدگاه همگان را تاریک ساخته اند، بزداید، تا بتواند با خردی روشن و با شکیبایی در پیرامون ارزش های فرهنگ ایران به ژرفی اندیشه کند.
اگر زمان و زمینه ی باشد، در آینده بیشتر در پیرامون ِ پندارهای استاد منوچهر جمالی کاوش خواهم کرد
استاد منوجهر جمالی: زمانی به فرهنگشهر می رسیم که
سامان کشورآرایی و کشورداری بر شالوده ی فرهنگ ایران بشود

مردو آناهید
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان: MarduAnahid@yahoo.de

Categories
mehmanan

برای برداشت ِ بهتر

برای برداشت ِ بهتر از جستارهای استاد منوچهر جمالی

مردو آناهيد

این متن به عنوان PDF

برآیند ِ آموزه ی استاد جمالی را می توان در سخنی کوتاه چنین بازگو کرد: برای آزاد اندیشیدن، هر کس باید بکوشد تا خرد ِ خود را از بندهای ایدئولوژی و از تاریکخانه ی ایمان رها سازد تا بتواند با خردی پاک و روشن بیندیشد و بتواند راستی را در منش و در دیدگاه ِ خود بنگارد. فرمانروای کردار، رفتار و اندیشه ی هر کس خرد است نه ایمان

برای این که آسانتر و به درستی به شیره ی پژوهش های استاد پی برده شود، اندکی به زمینه ی سخنان او می پردازم:
فرهنگ: تراوش انديشه‏ی خردمندانی است در پيرامون پيدايش و سرشت يا آفرينش ِ هستی و پیوند ِ پدیده های هستی با یکدیگر. زمانی، تراوش ِ انديشه ی اين خردمندان را فرهنگ می‏نامند، که جهان بينی‏ی اين انديشمندان سنجه‏ يا زیربنایی بشود برای برخورد و آميزش مردمی، برای سامان ِ شهروندی و زمينه‏ی کشورآرايی و نيز میزانی باشد برای دادخواهی، داوری و دادستانی.
زمانی که اندیشه ی خردمندانی زیر بنای منش و دیدگاه ِ همگان بشود در پيوند با آن جهان بینی آیین ها، آرمانهای و زندگی خود را سامان بدهند. فرهنگ زنده و روینده است، از این روی پیوسته از راه جویندگی و آزمون گسترش می یابد، بهبود می یابد و دگرگون می شود.
در فرهنگ ِ ايران هر پديده ای از آميزش يا برخورد با پديده يا پديده های ديگر پيدايش می‏يابد. هيچ پديده‏ی از هيچ نمی رويد و هرگز به هيچ نمی گرايد. در اين فرهنگ خدايان از خدايی پيشين يا خدايان پيشين زاييده شدند و نيز جان بخش يا زاينده‏ی خدايی ديگر هستند. خدا پديده ايست “خود دايه” که مانند ِ خودش را می زايد. الله که نه زاييده شده و نه می زايد، درفرهنگ ايران خدا نيست. الله که غاضب، قهار، مکار و مالک ِ جهنم است از سرشت خدايی به دور است.
اسلامزدگان ِ نادان يا دزدان فرهنگ ستيز نامهای خدايان فرهنگ ايران را به الله آويزان کردند. از شوربختی برخی از ايرانياران هم، به همين شيوه، به کردار درونمايه‏ی واژگان يا ارزش‏های فرهنگ ايران را به زهر ِ شريعت اسلام آلوده می‏کنند. ويژگی‏های کردگار، ايزد، يزدان، جان، جانان، دگرسو با الله ِ قادر و عذاب دهنده است. زيرا خدايان ايران به سرشت خدايی هستی یافتند. آنان دانا و بينا يا فرمانرا و گرداننده سامانی نيستند تا برای آدمها، که بيشتر از جانوران به خرد آراسته هستند، فرمان يا پيامی برای زيستن بفرستند.
آدم هم از آميزش ِ پنج خدا روييده است. يعنی از آميختگی‏ی اين خدايان روييده است: آرمينی (زمين)، رام (هوا يا باد)، آناهيد (آب)، مهر (خور) و خرد آدم هم از ماه گرفته شده است. يعنی بخشی از هستی اين خدايان پيکر و هستی آدم را ساختار هستند. اين جهان بينی (به جز اين که خرد آدم را از ماه می پنداشتند) چندان از دانش امروز دور نيست. خدایانی که آدم یا جانداران را ساختار شدند، یکی که آگاهانه نبوده، دیگر این که هستی ی آنها در پیکر جانداران به آسانی در خور آزمون است.
در فلسفه يا بينش استاد، واژگان در هر زبانی از ديدگاه يا از فرهنگ ِ همان مردم می رويند. اين است که هر واژه ای را نمی توان به سادگی و بدون شناخت فرهنگی به زبانی ديگر برگرداند. برای نمونه‏: کلمه‏های عربی که در ديدگاه قبيله نشينان عرب جای دارند با واژگان پارسی، که از فرهنگ زايندگی برآمده‏اند، همسنگ نيستند که بتوان یکی را جایگزین دیگری کرد. استاد جمالی بارها نوشته است: تا زمانی که، الله بر ايران و ايرانی حاکميت دارد، هرآنکس که واژگان پارسی را به جای کلمه‏های عربی به کار ببرند به فرهنگ ايران ستم ورزیده است.
اشاره به چند کلمه ی عربی نابرابر با واژگان پارسی:
الله < خدا،
خلق کردن < آفريدن،
حکم < فرمان،
حاکم < فرمانرا،
محکمه < دادگاه،
مدعی العموم < دادستان،
(شريعت،عقيده، احکام ، سنت، عادت) < فرهنگ،
عقد < پيمان،
عقل < خرد،
عبادت < نيايش،
عبوديت < پرستش،
صلواة < نماز،
عزاداری < سوگواری،
رسول < پيامبر،
قاضی < داور،
وکيل < نماينده،
خليفه < رهبر و بسيار واژگانی ديگر که تنها در فرهنگ ايران ارزشمندی خود را دارا هستند. شيعيان ِ دزد و دروغوند دانسته يا نابخردان ِ روشنفکر ندانسته واژگان ِ گرانمايه‏ ی ايرانی را به زبان عربی پيشکش می کنند و با اين کار درونمايه‏ ی فرهنگ ِ ايران را به گنداب شريعت اسلام آلوده می سازند.
در اين جا بايد اشاره کنم که نه تنها روشنفکران اسلامزده، واژگان را از دهان گنديده ی آخوندهای ايران ستيز برداشت می‏کنند وآنکه برخی از شيفتگان و ستايشگران استاد هم بی پروا با آخوندهای دروغوند همآوايی می‏کنند. برای نمونه: پيروان ” يزيدی” را “ايزدی” می خوانند يا جهادگران ” دولت های اسلامی ” را مانند آخوندها ” داعشی ” می خوانند. دستکم آخوندها می‏دانند که چرا دروغ می‏گويند ولی اين کسان از کوتاهنگری ندانسته تنها زبان آخوندها دراز تر می‏کنند.
همانگونه که دانشمندان ِ پژوهشگر پيدايش ِ جانداران را گام به گام و ريزه به ريز جسته و در ديگ ِ خرد به ژرفی پخته اند، و از برآيند ِ آنها دريافته‏ اند که بُن ِ همه‏ی جانداران از يک تخم يا از يک هسته است. سپس اين دانه يا هسته در درازای ميليون‏ها سال تنه به تنه و شاخه به شاخه با ويژگی‏هايی گوناگون از يکديگر دور شدند يا در هم آميخته اند. آدم هم از تنه‏ ی ميمون‏ هايی شاخه گرفته و رفته رفته به سيمای کنونی در آمده است.
استاد جمالی هم ريزه‏ های فرهنگ ِ ايران را از لابلای بنداده‏ ها، داستان‏ ها، سروده ‏ها، آيين‏ ها، پندارها و واژگان گردآوری کرده و دانه دانه آنها را به هم پيوند زده و سرانجام نمایی از فرهنگ ايران را آشگار ساخته است. از آنجا که بيشترين مردمان به عقيده‏ های پسمانده بيمار هستند، آنها نمی‏خواهند بپذيرند که آدم هم از جانوران پيشين برآمده است، بيشترين روشنفکران هم که به اسلامزدگی خو گرفته ‏اند، نمی‏توانند فرهنگ ايران را به همراه ِ يافته‏ های جمالی بپذيرند و رديابی کنند.
استاد نشانه‏های فرهنگ ايران را هم در بنداده‏ ها يا در عرفان ايرانی نشان داده است، او فرهنگ ايران را در سروده‏ های عطار، مولوی، سنايی و سعدی هم رد يابی کرده است. برای نمونه او نشانه‏ هايی از اين فرهنگ را در سروده‏ های مولوی يافته و در اين پژوهش عرفان ايرانی را شناسايی کرده است. برخی از شيفتگان ِ جمالی، از کژپنداری، مولوی را نماد ِ فرهنگ ايران می‏ پندارند، از سخنان استاد چنین گمان می برند که مولوی با فرهنگ زنخدايی آشنايی داشته است. در جاييکه مولوی بر اين کوشيده است که با دستبرد به داستانهایی و بند زدن به معبود های اسلامی از خشونت اسلام بکاهد. از اين روی او عرفان ِ ايرانی را به شريعت اسلام پيوند زده است. او در اين راه نتوانسته که از خشونت الله بکاهد ولی توانسته است که عرفان ايرانی را به زهر ستمگری و ستم پذيری آلوده کند.
اکنون می بينيم: ايرانی هايی که از اسلام می‏گريزند به ستايش يا گوارش سروده‏های مولوی می‏پردازند و از خوی گورپرستی به قونيه هم می‏روند تا، با شيوه‏ی شيعيان گورپرست، برده منشی و اسلامزدگی را در خود باز سازی کنند.

مردو آناهید
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان: MarduAnahid@yahoo.de

Categories
mehmanan

زادروز مهر

زادروز مهر یا جشن کریسمس بر همه خردمندان و آزادگان جهان شادباد

مردو آناهيد

Read as PDF

يافتن ِ نشانه‌ های فرهنگ ایران دراروپا، از سوی فارسی زبانها به ويژه اسلامزدگان، بسيار دشوار است. زيرا ما می ‌دانيم که نشانه‌هايی، از فرهنگ کهن ما در فرهنگ امروز اروپايی‌ ها، وجود دارد ولی ما نمی ‌دانيم چه چيز را می ‌جوييم.
ميترايی‌ های از ايران رانده شده، هم زمان با آغاز دين مسيحی، وارد روم شده بودند و تا پیش ازگسترش دین مسيحی، بر سامان باور رومی ‌ها نفوذ چشم گيری داشته اند. دين مسيحی، که نوسازی دين يهودی بدون خشم و آزار ِ ديگران بود، يک جهان بينی استواری برای سامان کشور داری نداشت. اين بود که پس از چندی دين مسيحی با نهاد و شيوهای ميترايی در سيمای دين تازه ‌ای نمايان شد. نيايشگاهای روم به کليسا و تنديس‌ ها درون آنها هم برای خدايان تازه وارد( پدر، پسر، روح مقدس، ماريا) دگرگون شدند. خدايان تازه بر خلاف يهوه، خدای يهوديها، چون خدايان رومی ‌و آريايی همسان انسان و با چهره ی انسانی بودند.
اين بود که پدر آسمانی از شادی مرمان شاد و از رنج آنها اندوهگين می ‌شد. جشن‌ ها، بزرگداشت‌ها، ستايش-‌های ديرين را برای مسيح نو وارد برگزيدند. البته آگاهی کليسا از پديده‌ ها ی آسمانی اندک بود و نمی ‌توانست که سامان گردش ماه و ستارگان را بدرستی شناسايی کند.
در سال ۳۵۴ مسيحی، کليسا جشن زاد روز خورشيد يا زاد روزمهر ( ماه دهم، آغاز دی، ۲۵ د سامبر) را، برای جشن زاد روز عيسی بر می ‌گزيند. اين روز که خورشيد از زمين دورترين فاصله را دارد دوباره زاده می ‌شود. گمان می ‌رود که در نخستين بار زرتشت، راه و روند خورشيد، درازترين و کوتاه ترين شب و روز، را شناسايی کرده است.
شيوه-‌های جشنهای عيد پاک که با جشن های نوروز همآهنگی دارند، بازگو کننده-ی آيين ايرانيان هستند. اگر نام ماه-‌ها را در اروپا کمی بررسی کنيم، می ‌بينيم که هنوز، در بُن واژه‌-ها ، رد پای انديشه-ی پيشين را در خود نگه داشته-‌اند. در زبان لا تين معنای سپتا- مبر= هفتم، اوکتو- بر= هشتم، نوا- مبر= نهم و د سا- مبر= دهم است، که با ماه‌های مهر، آبان، آذر و دی برابر هستند، ولی در سالنمای اروپايی اينها نام ماه‌ها ی، نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم هستند.
در بيشتر گويشهای اروپا، نام روزهای هفته با برخی از هفت نام روزهای هفته-ی ایرانی ها همسانی دارند. برای ساده نشان دادن اين همآهنگی، نام برخی از روزهای هفته را در انگيسی و برخی را در آلمانی برانداز می ‌کنيم.
به انگليسی روزهای شنبه، يک شنبه، دو شنبه و سه شنبه:(Satur- day = کيوان، فرخ روز)، (Sun-day = خور، روز مهر)، (Mon – day = روز ماه)، (Tues -day = بهرام روز)، ناميده می ‌شوند. به آلمانی روزهای پنج شنبه وآدينه به آلمانی: (Donners-tag = روز خدای ابر و باد = روز رام، راميار)، ( Frei-tag= روز افرديت = ونوس= ناهيد = زهره= آدينه) خوانده می ‌شود.
در اين ياد داشت خيلی کوتاه و فشرده نشان داده شد که واژه-‌های فرهنگ نياکان ما بيشتر دراروپا، با پيوند به سرشت و سرچشمه-ی آنها، يافت می ‌شوند. پژوهش و بررسی در اين زمينه، پيش از آغاز به کار، نياز به خرد و نيرويی دارد که بايد درانديشه-ی پژوهنده فراهم شود.
مردو آناهيد
دريافت بازتاب از ديدگاه خوانند گان: MarduAnahid@yahoo.de