Categories
ashar

Read poems 1

من ترازو فروشم

https://www.jamali.info/verse/man_tarazu_forosham_1.mp3


من نقشي بي قابم

https://www.jamali.info/verse/man_naghshi_bighabam_1.mp3


ميوه بي تخم

https://www.jamali.info/verse/mive_bi_tokhme_1.mp3
Fruit without Seeds (english version)


پيام فرعون به جمشيد

https://www.jamali.info/verse/payame_ferawn_1.mp3


هم شهباز و هم لاک پشت

https://www.jamali.info/verse/shahbaz_lakposht_1.mp3

Categories
ketabha

Reading list 1

بسوی حکومت فرهنگی


https://www.jamali.info/ketabha/BE-SUYE-HOKOMAT-E-FARHANGI-P1V2.pdf


ایران به آهنگ سیمرغ
پا میکوبد و دست میافشاند و آواز میخواند

https://www.jamali.info/ketabha/Iran-Be-Ahange-simorgh.pdf


پژوهشی در شاهنامه فردوسی

آیا ما همان جمشیدیم
که به دو نیمه اره شد؟
( سیامک ، جمشید ، ایرج ،سیاوش ، امام حسین )

تخمه ای ، که آتش خودرا ، در گیتی می افشاند
( اندیشه هائی پیرامون شاهنامه )

https://www.jamali.info/ketabha/AYA-MA-HAMAN-JAMSHIDIM.pdf


انسان، اندازهِ حکومت
در فرهنگ ایران انسان، اندازهِ حکومتست
از سخنرانیهائی که در شهر گوتبورگ سوئد شده است

https://www.jamali.info/ketabha/ensan-andaze-ye-hokomat.pdf


دست افشانی ِ معنا و پا کوبی ِ کلمه
اندیشیدن ، خندیدنست
( بهمن )
فرهنگ زنخدائی در ایران
دفتر دوم ازمجموعه
اسطوره ˂ نقش ˂ خوشه مفاهیم ˂ مفهوم ˂ فلسفه

https://www.jamali.info/ketabha/Andishidan-khandidan-ast.pdf


اندیشه هایی که آبستن هستند

https://www.jamali.info/ketabha/ANDISHE-HA-KE-ABESTAN-JAMALI.pdf


دموکراسی ، یک انقلاب زبانست. زبان تفاهم به جای زبان فرمان ، به جای زبان خدا ، به جای زبان قدرت ، به جای زبان ترس ، به جای زبان وحدت ، به جای زبان تئولوژی
به جای زبان دین

اقلیت و آزادی

https://www.jamali.info/ketabha/AGHALIAAT-VA-AZADI_SCAN.pdf


از هومنی در فرهنگِ ایران تا هومنیسم در باختر
Humanism Before Humanism: Iranian Culture Before Zarathustra

https://www.jamali.info/ketabha/AZ-HUMANI-TA-HUMNISM-JAMALI.pdf


از همه و از هیچ

https://www.jamali.info/ketabha/az-hame-va-az-hich_jamali.pdf


از کیومرث تا جمشید
پژوهشی درباره شاهنامه

https://www.jamali.info/ketabha/AZ-KIOMARS-TA-JAMSHID.pdf


از عرفان ِ پهلوانی

https://www.jamali.info/ketabha/az-Erfan-e-Pahlevani.pdf


از حقیقت باید گریخت

https://www.jamali.info/ketabha/AZ-HAGHIGHAT-BAYAD-GORIKHT.pdf


از چند چشمان و تک چشمان

https://www.jamali.info/ketabha/az-chand-chashm-v-tak-chashman.pdf


آزادی و همبستگی

https://www.jamali.info/ketabha/AZADI-VA-HAMBASTEGI_JAMALI.pdf


آزادی،
حق انتقاد از اسلام است

https://www.jamali.info/ketabha/azadi-hagh-e-enteghad-az-part1.pdf
https://www.jamali.info/ketabha/AZADI-HAGHE-ENTEGHD-PART2.pdf
https://www.jamali.info/ketabha/AZADI-HAGHE-ENTEGHAD-3.pdf


جامعه و حکومت بر پایه فرهنگ ایران
یا
« فرهنگشهر »
فرهنگ ایران ، فرهنگ جهانیست
و اکنون هنگام آن فرارسیده است که آنرا در جهان بگستریم
آرایش ِ جهان با فرهنگ ایران

https://www.jamali.info/ketabha/ARAYESHE-JAHAN-BA-FARHANG-PART1.pdf
https://www.jamali.info/ketabha/ARAYESHE-JAHAN-PART2.pdf
https://www.jamali.info/ketabha/ARAYESHE-JAHAN-PART1VA2.pdf


ستم ، نامه عزل شاهان بود
فردوسی
آتشی که شعله خواهد کشید

https://www.jamali.info/ketabha/ATASHI-KE-SHOLE-KAHADKESHID-1.pdf
https://www.jamali.info/ketabha/atashi-ke-shole-khahad-keshid-p2.pdf

Categories
mehmanan

نگاهی به پندارهای استاد منوچهر جمالی

نگاهی به پندارهای استاد منوچهر جمالی

نگارش از مردو آناهيد

این متن به عنوان PDF

این تارنگار دریچه ایست که به سوی گنجینه ی پر گهر فرهنگشهر باز می شود. این گنجینه برآیند ِ پژ.هش ها و یافته های استادی است اندیشمند، خردمند، رادمنش، هوشمند، میهن پرور که در اندیشه ی نوزایی و بازآفرینی فرهنگ ایران بوده است
استاد منوچهر جمالی (محمد يگانه ارانی) به راستی انديشمندی بود ژرف انديش، تيزبين و جوينده که نه تنها در ايران وآنکه در جهان کم همتاست. شايد در زمانی آزادانديشانی هوشمند بتوانند برآيند ِ پژوهش های او را در ديدگاهی بسيار گسترده بنگارند و نگرش ِ آيندگان را به سوی بينشی روشن به شگفتی شادمان سازند.
استاد تنها يک نويسندی پُرکار و پژوهشگری ژرف بين نيست. او جوينده ای است که ديدهگاهش، در گذرگاه زمان، گسترش يافته و پيام آور فرهنگی است که در زير خاشاک هزاره‏ ها پنهان و از بينش جهانيان زدوده شده است.
در بينش، در آموزه، در يافته ها، در پندارهای يا در جهان بينی ی اين فيلسوف رازهايی گشوده می‏ شوند، با اين که، آنها به سادگی در چند واژه بازگو شدنی هستند، ولی به کردار در چندین کتاب و جستارهای بی شمار هم نمی‏ گنجند. از اين روی تا کنون کمتر شماری از شيفتگان ِ فرهنگ به درونمايه ‏ی انديشه‏ ی نوين و يافته‏ های گرانمايه‏ ی او پی برده اند.
هر چند اين سخن، برای برخی، پيچيده و پی بردن به هسته ‏ی آن دشوار است، ولی شايد بتوانم با نمونه ای گره ِ آن را، تا اندازه ای، بگشايم. نمونه ای از جهان بينی ی استاد: ( در ” فرهنگ ايران” بُن يا سرشت هر جانی دو رنگ ِ به هم پيوسته است. بُن آفريننده ی جهان آميزش ِ دو رنگ است. خدا خوبست، چون پيوند ِ دو رنگ است که سبز می ‏شود)
همه‏ ی واژگان ِ اين پاره از گفتار استاد در خور گفتن و شنيدن هستند. دستکم شيفتگان استاد بر اين پندارند که گوهر ِ سخن او را در می ‏يابند. استاد از ” فرهنگ ِ ايران” سخن رانده است. خود ِ او بيش از ۴۰ سال پژوهش و در تاريکی های زمان، با کورمالی مرزهای اين فرهنگ را يافته و گشوده است. او فرهنگ زنخدايی را يافته است، يعنی فرهنگ خرد ورزی، يعنی فرهنگ ِ آزادانديشی، يعنی فرهنگ مهر ورزی را شناسايی کرده است. شيفتگان و دلدادگان اين فرهنگ که بسياری از کتاب‏های اين استاد را خوانده اند، به باور من ، کمترين شمار از آنها می‏توانند به بُن مايه‏ ی نمونه‏ ی، اشاره شده، پی‏ ببرند.
چرا؟ آيا روشن انديشان ِ اين زمان می ‏دانند که درونمايه‏ ی “سرشت”، ” جان” يا “آفريدن” و “جهان” در فرهنگ ايران چگونه است؟ آيا خدا در “فرهنگ ِ ايران” همين درون مايه ‏ای را داشته است که در دين های ابراهيمی دارد؟ آيا کسی از مردمان امروز، به آسانی می‏ توانند، سبز شدن “خدا” را از دو رنگ در بينش خود بنگارند؟
می‏ بينيم که پی بردن به بُن مايه ‏ی فرهنگ زنخدايی ايران، از يافته های استاد جمالی، به اين سادگی هم نيست.
فروزه ای، که استاد را به کاوش و جويندگی در راه ِ فرهنگ ايران برانگيخته است، خود ِ او آن فروزه را بدين گونه می نگارد: ( در راه ِ آموزش ِ دموکراسی، يعنی پيدايش اين ايدئولوژی در اروپا، به سرگذشت ِ ايدآليست‏های آلمانی برخورد کردم که آنها از بررسی و ارزيابی ی بندادهای يونان، به اين برآيند پی بردند، که دموکراسی را می‏توان از فرهنگ يونان ِ باستان، از بنداده‏های آنان، از سرشت ِ خدايان يونان برداشت کرد نه از عفيده ‏های پسمانده‏ ی مسيحی.
با خود انديشيدم که چرا ما ايرانيان، که فرهنگی پُر بارتر از خدايان يونانی داريم، نمی توانيم به سامان کشورداری بر زمينه ی فرهنگ گوهربار خودمان برسيم. با اين آرمان، که فرهنگ ايران پاسخگوی آزاديخواهان ِ ايران است، به کندوکاو در راه باز شناسی فرهنگ ايران پرداختم.)
استاد در اين راه به نشانه‏ هايی از فرهنگی زاينده برخورد می‏ کند که از ديدگاه ِ جهانيان پنهان مانده است. زيرا آنچه که همگان به بينش ايرانيان ِ پيش از اسلام پيوند زده‏ اند باورهای زرتشتی و نوشتارهای بازمانده از زرتشتيان است. او در پژوهش‏ هايش درمی‏ يابد که آموزه‏ی زرتشتی تنها شاخه ‏ای از فرهنگ ايران است که آن هم در درازای زمان در زير ستم موبدان ِ خودپرست و فرمانروايان از خود بيگانه به زهر ِ دينمداری و مردم ستيزی آلوده شده است.
او پاره‏ها و نشانه‏ های فرهنگ ايران را مو به مو، ريز به ريز از بازمانده‏ های فرهنگی و ديدگاهای گوناگون گردآور می‏کند. او بيشترين کتاب هايی، که اندک نشانی از فرهنگ در آن نگاشته شده است، به ژرفی بررسی می کند و ريزه های يافته شده را به يکديگر پيوند می‏ زند، تا زمانی که فرهنگ باشکوه ايران دستکم بر خود ِ پژوهشگر، منوجهر جمالی، آشگار می‏ شود.
استاد از ديدن ِ آنچه که ايرانيان داشتند و چيزی که امروز گريبانگير آنها شده است دل آزرده و بسيار اندوهگين می‏ شود. اين آزردگی و اندوه نه تنها از واليان دَد منش و آهريمن چهره بر می خيزد وآنکه بيشتر از سوی نويسندگان و زباندانان ِ کوتاهنگر بر دل او فرو می‏ نشيند. چگونه آموزندگان ِ فرهنگ، که با فرهنگ ِ ايران بيگانه بودند، نگارندگان فرهنگ ايران شدند. اين کسان بدون آنکه آگاهی به فرهنگ و زبان ِ پارسی داشته باشند، با ديدگاه و بينش اسلامزده ی خود، واژگان ِ بيگانه را با کلمه ‏های عربی همسنگ و برابر انگاشته و با همين نگرش کتاب هايی را از ديگر زبانها به فارسی برگردانده ‏اند، يا واژگان پُربار ِ پارسی را جای گزينه کلمه‏ های چادرنشينان عرب کرده ‏اند.
آن کس که چشم به تارنگار ِ فرهنگشهر می گشاید، باید بینش ِ خود را از پندارهای سوداگران دینی، که نزدیک به دو هزار سال دیدگاه همگان را تاریک ساخته اند، بزداید، تا بتواند با خردی روشن و با شکیبایی در پیرامون ارزش های فرهنگ ایران به ژرفی اندیشه کند.
اگر زمان و زمینه ی باشد، در آینده بیشتر در پیرامون ِ پندارهای استاد منوچهر جمالی کاوش خواهم کرد
استاد منوجهر جمالی: زمانی به فرهنگشهر می رسیم که
سامان کشورآرایی و کشورداری بر شالوده ی فرهنگ ایران بشود

مردو آناهید
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان: MarduAnahid@yahoo.de

Categories
mehmanan

برای برداشت ِ بهتر

برای برداشت ِ بهتر از جستارهای استاد منوچهر جمالی

مردو آناهيد

این متن به عنوان PDF

برآیند ِ آموزه ی استاد جمالی را می توان در سخنی کوتاه چنین بازگو کرد: برای آزاد اندیشیدن، هر کس باید بکوشد تا خرد ِ خود را از بندهای ایدئولوژی و از تاریکخانه ی ایمان رها سازد تا بتواند با خردی پاک و روشن بیندیشد و بتواند راستی را در منش و در دیدگاه ِ خود بنگارد. فرمانروای کردار، رفتار و اندیشه ی هر کس خرد است نه ایمان

برای این که آسانتر و به درستی به شیره ی پژوهش های استاد پی برده شود، اندکی به زمینه ی سخنان او می پردازم:
فرهنگ: تراوش انديشه‏ی خردمندانی است در پيرامون پيدايش و سرشت يا آفرينش ِ هستی و پیوند ِ پدیده های هستی با یکدیگر. زمانی، تراوش ِ انديشه ی اين خردمندان را فرهنگ می‏نامند، که جهان بينی‏ی اين انديشمندان سنجه‏ يا زیربنایی بشود برای برخورد و آميزش مردمی، برای سامان ِ شهروندی و زمينه‏ی کشورآرايی و نيز میزانی باشد برای دادخواهی، داوری و دادستانی.
زمانی که اندیشه ی خردمندانی زیر بنای منش و دیدگاه ِ همگان بشود در پيوند با آن جهان بینی آیین ها، آرمانهای و زندگی خود را سامان بدهند. فرهنگ زنده و روینده است، از این روی پیوسته از راه جویندگی و آزمون گسترش می یابد، بهبود می یابد و دگرگون می شود.
در فرهنگ ِ ايران هر پديده ای از آميزش يا برخورد با پديده يا پديده های ديگر پيدايش می‏يابد. هيچ پديده‏ی از هيچ نمی رويد و هرگز به هيچ نمی گرايد. در اين فرهنگ خدايان از خدايی پيشين يا خدايان پيشين زاييده شدند و نيز جان بخش يا زاينده‏ی خدايی ديگر هستند. خدا پديده ايست “خود دايه” که مانند ِ خودش را می زايد. الله که نه زاييده شده و نه می زايد، درفرهنگ ايران خدا نيست. الله که غاضب، قهار، مکار و مالک ِ جهنم است از سرشت خدايی به دور است.
اسلامزدگان ِ نادان يا دزدان فرهنگ ستيز نامهای خدايان فرهنگ ايران را به الله آويزان کردند. از شوربختی برخی از ايرانياران هم، به همين شيوه، به کردار درونمايه‏ی واژگان يا ارزش‏های فرهنگ ايران را به زهر ِ شريعت اسلام آلوده می‏کنند. ويژگی‏های کردگار، ايزد، يزدان، جان، جانان، دگرسو با الله ِ قادر و عذاب دهنده است. زيرا خدايان ايران به سرشت خدايی هستی یافتند. آنان دانا و بينا يا فرمانرا و گرداننده سامانی نيستند تا برای آدمها، که بيشتر از جانوران به خرد آراسته هستند، فرمان يا پيامی برای زيستن بفرستند.
آدم هم از آميزش ِ پنج خدا روييده است. يعنی از آميختگی‏ی اين خدايان روييده است: آرمينی (زمين)، رام (هوا يا باد)، آناهيد (آب)، مهر (خور) و خرد آدم هم از ماه گرفته شده است. يعنی بخشی از هستی اين خدايان پيکر و هستی آدم را ساختار هستند. اين جهان بينی (به جز اين که خرد آدم را از ماه می پنداشتند) چندان از دانش امروز دور نيست. خدایانی که آدم یا جانداران را ساختار شدند، یکی که آگاهانه نبوده، دیگر این که هستی ی آنها در پیکر جانداران به آسانی در خور آزمون است.
در فلسفه يا بينش استاد، واژگان در هر زبانی از ديدگاه يا از فرهنگ ِ همان مردم می رويند. اين است که هر واژه ای را نمی توان به سادگی و بدون شناخت فرهنگی به زبانی ديگر برگرداند. برای نمونه‏: کلمه‏های عربی که در ديدگاه قبيله نشينان عرب جای دارند با واژگان پارسی، که از فرهنگ زايندگی برآمده‏اند، همسنگ نيستند که بتوان یکی را جایگزین دیگری کرد. استاد جمالی بارها نوشته است: تا زمانی که، الله بر ايران و ايرانی حاکميت دارد، هرآنکس که واژگان پارسی را به جای کلمه‏های عربی به کار ببرند به فرهنگ ايران ستم ورزیده است.
اشاره به چند کلمه ی عربی نابرابر با واژگان پارسی:
الله < خدا،
خلق کردن < آفريدن،
حکم < فرمان،
حاکم < فرمانرا،
محکمه < دادگاه،
مدعی العموم < دادستان،
(شريعت،عقيده، احکام ، سنت، عادت) < فرهنگ،
عقد < پيمان،
عقل < خرد،
عبادت < نيايش،
عبوديت < پرستش،
صلواة < نماز،
عزاداری < سوگواری،
رسول < پيامبر،
قاضی < داور،
وکيل < نماينده،
خليفه < رهبر و بسيار واژگانی ديگر که تنها در فرهنگ ايران ارزشمندی خود را دارا هستند. شيعيان ِ دزد و دروغوند دانسته يا نابخردان ِ روشنفکر ندانسته واژگان ِ گرانمايه‏ ی ايرانی را به زبان عربی پيشکش می کنند و با اين کار درونمايه‏ ی فرهنگ ِ ايران را به گنداب شريعت اسلام آلوده می سازند.
در اين جا بايد اشاره کنم که نه تنها روشنفکران اسلامزده، واژگان را از دهان گنديده ی آخوندهای ايران ستيز برداشت می‏کنند وآنکه برخی از شيفتگان و ستايشگران استاد هم بی پروا با آخوندهای دروغوند همآوايی می‏کنند. برای نمونه: پيروان ” يزيدی” را “ايزدی” می خوانند يا جهادگران ” دولت های اسلامی ” را مانند آخوندها ” داعشی ” می خوانند. دستکم آخوندها می‏دانند که چرا دروغ می‏گويند ولی اين کسان از کوتاهنگری ندانسته تنها زبان آخوندها دراز تر می‏کنند.
همانگونه که دانشمندان ِ پژوهشگر پيدايش ِ جانداران را گام به گام و ريزه به ريز جسته و در ديگ ِ خرد به ژرفی پخته اند، و از برآيند ِ آنها دريافته‏ اند که بُن ِ همه‏ی جانداران از يک تخم يا از يک هسته است. سپس اين دانه يا هسته در درازای ميليون‏ها سال تنه به تنه و شاخه به شاخه با ويژگی‏هايی گوناگون از يکديگر دور شدند يا در هم آميخته اند. آدم هم از تنه‏ ی ميمون‏ هايی شاخه گرفته و رفته رفته به سيمای کنونی در آمده است.
استاد جمالی هم ريزه‏ های فرهنگ ِ ايران را از لابلای بنداده‏ ها، داستان‏ ها، سروده ‏ها، آيين‏ ها، پندارها و واژگان گردآوری کرده و دانه دانه آنها را به هم پيوند زده و سرانجام نمایی از فرهنگ ايران را آشگار ساخته است. از آنجا که بيشترين مردمان به عقيده‏ های پسمانده بيمار هستند، آنها نمی‏خواهند بپذيرند که آدم هم از جانوران پيشين برآمده است، بيشترين روشنفکران هم که به اسلامزدگی خو گرفته ‏اند، نمی‏توانند فرهنگ ايران را به همراه ِ يافته‏ های جمالی بپذيرند و رديابی کنند.
استاد نشانه‏های فرهنگ ايران را هم در بنداده‏ ها يا در عرفان ايرانی نشان داده است، او فرهنگ ايران را در سروده‏ های عطار، مولوی، سنايی و سعدی هم رد يابی کرده است. برای نمونه او نشانه‏ هايی از اين فرهنگ را در سروده‏ های مولوی يافته و در اين پژوهش عرفان ايرانی را شناسايی کرده است. برخی از شيفتگان ِ جمالی، از کژپنداری، مولوی را نماد ِ فرهنگ ايران می‏ پندارند، از سخنان استاد چنین گمان می برند که مولوی با فرهنگ زنخدايی آشنايی داشته است. در جاييکه مولوی بر اين کوشيده است که با دستبرد به داستانهایی و بند زدن به معبود های اسلامی از خشونت اسلام بکاهد. از اين روی او عرفان ِ ايرانی را به شريعت اسلام پيوند زده است. او در اين راه نتوانسته که از خشونت الله بکاهد ولی توانسته است که عرفان ايرانی را به زهر ستمگری و ستم پذيری آلوده کند.
اکنون می بينيم: ايرانی هايی که از اسلام می‏گريزند به ستايش يا گوارش سروده‏های مولوی می‏پردازند و از خوی گورپرستی به قونيه هم می‏روند تا، با شيوه‏ی شيعيان گورپرست، برده منشی و اسلامزدگی را در خود باز سازی کنند.

مردو آناهید
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان: MarduAnahid@yahoo.de

Categories
mehmanan

زادروز مهر

زادروز مهر یا جشن کریسمس بر همه خردمندان و آزادگان جهان شادباد

مردو آناهيد

Read as PDF

يافتن ِ نشانه‌ های فرهنگ ایران دراروپا، از سوی فارسی زبانها به ويژه اسلامزدگان، بسيار دشوار است. زيرا ما می ‌دانيم که نشانه‌هايی، از فرهنگ کهن ما در فرهنگ امروز اروپايی‌ ها، وجود دارد ولی ما نمی ‌دانيم چه چيز را می ‌جوييم.
ميترايی‌ های از ايران رانده شده، هم زمان با آغاز دين مسيحی، وارد روم شده بودند و تا پیش ازگسترش دین مسيحی، بر سامان باور رومی ‌ها نفوذ چشم گيری داشته اند. دين مسيحی، که نوسازی دين يهودی بدون خشم و آزار ِ ديگران بود، يک جهان بينی استواری برای سامان کشور داری نداشت. اين بود که پس از چندی دين مسيحی با نهاد و شيوهای ميترايی در سيمای دين تازه ‌ای نمايان شد. نيايشگاهای روم به کليسا و تنديس‌ ها درون آنها هم برای خدايان تازه وارد( پدر، پسر، روح مقدس، ماريا) دگرگون شدند. خدايان تازه بر خلاف يهوه، خدای يهوديها، چون خدايان رومی ‌و آريايی همسان انسان و با چهره ی انسانی بودند.
اين بود که پدر آسمانی از شادی مرمان شاد و از رنج آنها اندوهگين می ‌شد. جشن‌ ها، بزرگداشت‌ها، ستايش-‌های ديرين را برای مسيح نو وارد برگزيدند. البته آگاهی کليسا از پديده‌ ها ی آسمانی اندک بود و نمی ‌توانست که سامان گردش ماه و ستارگان را بدرستی شناسايی کند.
در سال ۳۵۴ مسيحی، کليسا جشن زاد روز خورشيد يا زاد روزمهر ( ماه دهم، آغاز دی، ۲۵ د سامبر) را، برای جشن زاد روز عيسی بر می ‌گزيند. اين روز که خورشيد از زمين دورترين فاصله را دارد دوباره زاده می ‌شود. گمان می ‌رود که در نخستين بار زرتشت، راه و روند خورشيد، درازترين و کوتاه ترين شب و روز، را شناسايی کرده است.
شيوه-‌های جشنهای عيد پاک که با جشن های نوروز همآهنگی دارند، بازگو کننده-ی آيين ايرانيان هستند. اگر نام ماه-‌ها را در اروپا کمی بررسی کنيم، می ‌بينيم که هنوز، در بُن واژه‌-ها ، رد پای انديشه-ی پيشين را در خود نگه داشته-‌اند. در زبان لا تين معنای سپتا- مبر= هفتم، اوکتو- بر= هشتم، نوا- مبر= نهم و د سا- مبر= دهم است، که با ماه‌های مهر، آبان، آذر و دی برابر هستند، ولی در سالنمای اروپايی اينها نام ماه‌ها ی، نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم هستند.
در بيشتر گويشهای اروپا، نام روزهای هفته با برخی از هفت نام روزهای هفته-ی ایرانی ها همسانی دارند. برای ساده نشان دادن اين همآهنگی، نام برخی از روزهای هفته را در انگيسی و برخی را در آلمانی برانداز می ‌کنيم.
به انگليسی روزهای شنبه، يک شنبه، دو شنبه و سه شنبه:(Satur- day = کيوان، فرخ روز)، (Sun-day = خور، روز مهر)، (Mon – day = روز ماه)، (Tues -day = بهرام روز)، ناميده می ‌شوند. به آلمانی روزهای پنج شنبه وآدينه به آلمانی: (Donners-tag = روز خدای ابر و باد = روز رام، راميار)، ( Frei-tag= روز افرديت = ونوس= ناهيد = زهره= آدينه) خوانده می ‌شود.
در اين ياد داشت خيلی کوتاه و فشرده نشان داده شد که واژه-‌های فرهنگ نياکان ما بيشتر دراروپا، با پيوند به سرشت و سرچشمه-ی آنها، يافت می ‌شوند. پژوهش و بررسی در اين زمينه، پيش از آغاز به کار، نياز به خرد و نيرويی دارد که بايد درانديشه-ی پژوهنده فراهم شود.
مردو آناهيد
دريافت بازتاب از ديدگاه خوانند گان: MarduAnahid@yahoo.de

Categories
چاشنی های اندیشه

Phrases 1

Die größte Unterdrückung ist die
dass im Namen einer ausschließlich gültigen Wahrheit
die für alle maßgeblich sein soll
den Einzelnen das Recht auf ihr
eigenes freies Denken strittig gemacht wird


همه چیزرا همگان دانند
حکومت برپایه دانائی ِهمگان
نه برپایهِ دانائی الله
همگان: کارگروکشاورزوآموزگاروپزشک و







Categories
چاشنی های اندیشه

Masochism

ماسوخیسم

گوهر شریعت اسلام، رحمانیت و رحمت است. این حقیقت را هنگامی میتوان بخوبی شناخت که بیادآورد که « الله »، حکیم است، وهمه افعالش با « حکمت » سروکاردارند، از این رو نیز احکام اسلامی و حکومت اسلامی نیز همه جوهرحکمت دارند.

 حکمت چیست؟ حکمت، بکاربردن « شرّ» برای رسیدن به « خیر» است. از آنجا که الله، عالم به همه چیزهاست و غایتش، رحمت است، و میداند که انسان، جاهل و ظالم (تاریک کننده حقیقت) وکنود است، با « غضب » که « شرّ » است، میکوشد که انسان را به « رحمت بی نهایتش » برساند.

 اینست که با دادن عذاب و شکنجه و تهدید و قتل، به انسان « رحم » میکند و شامل رحمت گسترده خودش میکند. هرگونه عذاب و نقمت و تهدید وشکنجه گری الله به انسان، به غایت همین ایجاد « رحمت ورحمانیت » اوست. مسئله بنیادی، اینست که باید دیده ژرف داشت و در زیر قهر و عذاب و شکنجه الهی، این رحمت بی نهایت الله رادید و ازآن به حد اعلی لذت برد.

 روشنفکران دینی، بجای ساختن اسلامهای کذائی رحمانی، باید به ملت بیاموزند که چگونه در زیر پوشش قهر و غضب الله، میتوان مغز لذید رحمت الله را چشید. باید شیوه های گوناگون « ماسوخیسم » را به موءمنان بیاموزند تا از عذاب و شکنجه و کشتار حکومات اسلامی، رحمت بی اندازه الله را ببینندو ازآن کام ببرند.

Categories
az nou sabz va taze shawim

سیاه مشق های روزانه یک فیلسوف – بخش دوم – صفحه ۶۶ – ۶۹

(If you visit the site with a cell phone you may have problems viewing this scanned text.)

منوچهر جمالی : سیاه مشق های روزانه یک فیلسوف – بخش دوم
صفحه ۶۶ – ۶۹




Categories
generally

update 21.06.2020

Dear visitor,

please let us tell you about our first process of rebuilding the accesses to the text sources. We focus on the word and pdf documents for now – the html versions will be restored over time.

This is the reason why for now the links that should lead to an html page only link back to the index. Please apologize this for now.

Keep checking back!

Categories
generally

Hello

We are in the process of rebuilding our site. Meanwhile you can visit these segments of our pages …

Welcome to Jamali.info

we currently redo our site.

At the moment you can access these sections:

Featured section: https://www.jamali.info/alternate/category/az_nou/

General

https://jamali.info/simorgh/

You can access the disfunct old index page via this link: https://jamali.info/index-prevFIN1_17062020.html

German / English

https://jamali.info/ikp/

https://www.jamali.info/alternate/

https://www.jamali.info/fai/

https://www.jamali.info/maghalat/

https://www.jamali.info/kurmali/

https://www.jamali.info/molavi_balkhi/

You can gladly also visit the excellent Waybackmachine to view older versions of our site:

https://web.archive.org/web/20110501000000*/https://jamali.info/